مطالعۀ فرایند اقتباس و دراماتورژی در عمل عالمان حوزۀ فرهنگی خراسان با نگاهی به داستان سلامان و ابسال

نوع مقاله : تاریخ هنر خراسان بزرگ

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی، دانشگاه هنر

2 دانشیار گروه سینما، دانشکدۀ سینما و تئاتر، دانشگاه هنر

چکیده

چکیده اقتباس و دراماتورژی در ادبیات ایرانی دوران اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است. حنین بن اسحاق داستان سلامان و ابسال را از یونانی به عربی برگردانده است. این داستان توسط دانشمندان و پژوهشگران حوزۀ فرهنگی خراسان مورد اقتباس و دراماتورژی قرار گرفته است. این روند اقتباسی در نمط نهم اشارات و تنبیهات ابن سینا و شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی و بعد در شعر جامی دیده می‌شود. می‌توان این اثر را نظر به اهمیت آن در تاریخ اقتباس و دراماتورژی در ادبیات ایران در زمینۀ تاریخی خودش واکاوی کرد. آیا عمل عالمان ایرانی در مواجهه با داستان سلامان و ابسال عملی دراماتورژیک است؟ اگر این روند دراماتورژیک است از چه نوعی است؟ در این مقاله خواهیم دید که برحسب معنای تأویل- که بازگشتن به اصل معنا می دهد- روند دراماتورژیک برای داستان سلامان و ابسال از نوع دراماتورژی تأویلی است. این بدان معناست که عالمان ایرانی اصل حقیقت داستان را دنبال می‌کردند و با استفاده از تمثیل و روایت آن را به این حقیقت باز می‌گرداندند. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی پدیدارشناختی و از دیدگاه هرمنوتیک استفاده می‌‌شود. در انجام پژوهش پدیدارشناختی، پژوهشگر با پدیده‌های مورد پژوهش ارتباط نزدیک دارد و می‌خواهد خود را در جریان تجربۀ این پدیده‌ها بشناسد، از این جهت پژوهش پدیدارشناختی در نقطۀ مقابل پژوهش کمّی‌نگر قرار دارد که در آن با استفاده از روش‌های عینی گردآوری و تحلیل داده‌ها، خویشتن پژوهشگر از پدیده‌های مورد پژوهش متمایز شود. از سوی دیگر در این پژوهش تلاش در جهت امتزاج افق‌هاست. ابتدا افق زمان حال باز می‌شود، در این افق زمان حال، یافته‌هایی حاصل می‌شود که در گذشته قابل‌شناسایی است. در این پژوهش خواهیم دید که عالمان ایرانی به ویژه سه تن از آنان که از خطۀ خراسان برخاسته‌اند، همواره از دراماتورژی تأویلی به ویژه در مواجهه با داستانی برخاسته از فرهنگی دیگر چون سلامان و ابسال استفاده نموده‌اند و در بحث‌های ایشان امتزاج افق‌ها به خوبی مشهود است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Investigating the Process of Adaptation and Dramaturgy in the Practice of Scholars of Khorasan Cultural Domain through Salaman and Absal Story

چکیده [English]

Adaptation and Dramaturgy have an important place in Iranian literature. The story of Salaman and Absal has been translated by Hunayn ibn Ishaq from Greek to Arabic. This story has been adapted, interpreted and dramaturgized by Khorasan's scholars .This dramaturgic process is seen in Ibn Sīnā ninth section of Al-Isharat wa’l-tanbihat, Nasir al-Din Tusi 's Sharh al-Isharat and Jami's poem .In this essay the story of Salaman and Absal as one of the most important works in Iranian literature in Islamic period is explored.
Have these scholars interpreted the story of Salaman and Absal in a dramaturgic trend? And if they have, what kind of dramaturgy is? This essay will show us that on the base of Interpretation's meaning- which is come back to "Origin"- the trend of dramaturgy for Salaman and Absal will be interpretational dramaturgy. It means that Iranian scholars sought the truth of a story through dramaturgy process.
The research method in this essay is Qualitative-Phenomenological through Hermeneutic viewpoint. In this method, researcher tries to know himself through the phenomena which he is searching. Then, this method opposes the Quantitative method which is based on objective rules and Data analysis and in which researcher goes far from his own self .From other point, this essay wants to get close to Fusion of Horizons. At first, present horizon will be opened, and in this we found things which are known in the past time.