حوزۀ فرارود به عنوان یکی از مکان های استراتژیک در ایرانِ پیش از اسلام، فضای تولید و توزیع محتواهای سیاسی و هویتی را بر عهده داشته است. در این میان، نوشتارهای تاریخی و اسطورهای به مثابۀ خاطرۀ جمعی یک ملت، پدیدآورندۀ حس تعلق سرزمینی با پیش زمینه های عاطفی و قدسی است. سرزمین یا قلمرو، بخشی از فضا است که مصالحه ای میان جنبه های اسطورهای و عقلانی-کارکردی فضا ایجاد می کند. سرزمین، از سه مؤلفه ساخته شده است: یکتکه زمین بهمثابۀ میراث مقدس، زمین های از قدرت و یک فضای کاربردی. همچنانکه پیداست، سرزمین ابعاد گوناگونی از زیست اجتماعی و قدرت جمعی را کنار هم مینهد. عناصر مادی همچون فضا و عناصر نمادین همانند هویت جمعی و عناصر سیاسی-جغرافیایی هویت و سرزمین، بهمثابۀ یک نیروی برانگیزنده و عاملی آیکونوگرافیک، زمینه های تشکیل یک ملت با حاکمیتی اسطورهای-تاریخی را مهیا می کند. پدیدار گشتن یک هویت مشترک با ملتی اصیل و سرزمینی مقدس، ازجمله شاخصهایی است که می توان در درون نوشتارهای اسطورهای ایران باستان بازکاوید. پژوهش حاضر با روش تحلیل هرمنوتیکی، چگونگی بازنمایی سرزمین در گاهان را که کهن ترین بخش اوستا به شمار می رود، بررسی کرده است. پرسش بنیادی این پژوهش، آن است که مفهوم سرزمین در گاهان اوستا دارای چه نشانه هایی و چگونه بازنمایی شده است؟ نتایج این پژوهش نشان از آن دارد که گاهان بهمثابۀ یک گفتمان اسطورهای، دو عنصر سرزمین و ملت را برای عینیتیافتن حاکمیت در فضای ایران، تولید کرده است. همچنین، سرزمین در «شریعت گاهانی»، بدون اشارۀ مستقیم بدان، بهمثابۀ «اسطورۀ سرآغاز» و «تکنیکشناسی سیاست» بازنمایی شده که نمونۀ عینیتیافتۀ آن، حاکمیت ساسانیان است. تفاوت یافته های این پژوهش با نظریۀ اندیشه ی ایرانشهری در آن است که در نظریۀ مزبور به فضا، رابطه مندی، گسست و نگرش کُلنگرانه توجه نشده و تنها سرمشقهای اسطورهای و بازتولید آن در زیستِ سیاسی و فرهنگی ایران اهمیت یافته است.